سلام خوشحالم كه شما هم اشتي كرديد
هر بار از جلوي در ورودي دانشكده رد ميشوم ثبت نام عمره را ميبينم همه بچه ها ازم ميپرسند چطور بود واين فراق را به يادم مي اورند اين روز ها بغضي كه راه گلومو سد كرده اشكهايي كه توي جواب سوالهاشون مياد واتشي كه هربار به دلم ميوفتد وگذر روزبه روزش به يادم مياره كه امسال نميرم اخه من توي اين2سال هر سال ديدمش چطور منو بد عادت كرده وحالاچطور فكر كنم كه گنبدخضرارا بقيع را نميبينم چطور لبيك نگويم ودورش نگردم اي كاش ميشد تا حاج خانم نرفتنداون جلسه گذاشته ميشد كه ببينيمشان تا ماهم سلاممان را به ايشان بدهيم تا به ديار يار ببرند جلوي اشكهامو نميتونم بگيرم
التماس دعا خيلي زياد