سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  سیزده به در ... مدینه
هر دوستی ای که طمعْ پدیدش آرد، نومیدی ازمیانش می بَرَد . [امام علی علیه السلام]
آنلاین
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
78509
بازدیدهای امروز وبلاگ
8
بازدیدهای دیروز وبلاگ
0
منوی اصلی

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره ی مـــــــا
سیزده به در ... مدینه

حکایت ما حکایت بادیه نشینانی است که تازه فهمیده اند چگونه از زلال هستی به راحتی گذشته اند... و حالا برآنند که طعم خوش زندگی را تنها به خاطر بسپرند که زود گذشت و رویایی بود شاید تکرار نشدنی...

لوگوی وبلاگ
سیزده به در ... مدینه
نوشته های
اطلاعیه ها
محمد عباسی
افسانه احمدی
سیده زهرا حسینی
مرضیه قیومی
منصوره ناصری
زهرا مرادی
ناهید سیف اللهی
خدیجه کدخدایی
سیدمحمدرضا واحدی
فرززانه خراسانی
اوقات شرعی
لینک دوستان

لبگــزه
مُحرم حرم
این دل سوخته

لوگوی دوستان



موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن امان از جدایی سه شنبه 87 آبان 21  ساعت 5:16 عصر

نه ! باورم نمیشه!!

امروز فهمیدم که فقط یک بار در طول تحصیل میشه رفت عمره دانشجویی!!

قلبم لرزید...دلم شکست...چقدر روز شماری کردم تا موعد قرعه کشی امسال برسه!!!

حالا هوای بارانی چشمام رو تنها تو چتری...ای همسفر لحظه های روحانی من!

 تنها تو شریک غم منی!! منتظرم تا بغض دلتنگیمو مرهم تو باشی!!!

... تا الان معنی این شعرو  اینقدر دقیق حس نکرده بودم(سلام ای غم لحظه های جدایی....خداحافظ ای شعر شبهای روشن...) کعبه عزیز تو را می سپارم به دلهای خسته بچه هایی که  امسال میان به دیدنت!!

یاد باد آنک سر کوی توام منزل بود...دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود..


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن سلام بر اعتکاف یکشنبه 87 تیر 23  ساعت 11:3 عصر

سلام بر اعتکاف، سلام بر گوشه نشینی، سلام بر خلوت های عاشقانه شبانه، سلام بر سجده های عارفانه،سلام بر روزه داری صادقانه...

سلام سلام...هزاران سلام بر لحظه هایی که با یاد تو پر خواهند شد... شبهایی که با ذکر تو نورانی خواهند شد...

خدایا، امروز  دوباره خوشحالم، حس من مثل آن شبی است که چمدان دلتنگی ام را بستم به سمت خانه تو و امروز دوباره چمدان شوقم را پر می کنم به سمت محل سجده برای تو... چرا که همه جا محل سجود برای توست، تو همه جا را پر کرده ای!!!

سه روز من با یاد تو آباد خواهد شد...با یاد تو ومهربانی هایت!!!

خدای خوب و مهربان من ، هدیه  پارسال  اعتکاف من حج بود ومن امسال دوباره به دیدار تو می آیم برای سپاس...

دلم عجیب برای اشک های بنده وار تنگ شده است ،برای دعا هایی که پر از نام زیبای تو است...

خدایا ! توفیق عبادتت را از ما مگیرو سعادت دیدار خانه ات را نصیب همه بندگان عاشقت کن!!!


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود... شنبه 87 خرداد 11  ساعت 8:19 عصر

دیدمش،او را در آغوش کشیدم،او را بوئیدم،بوی کعبه می داد،هیچ نگفتم..

تنها نگاهش کردم...  گریست...گریست...بی تابانه گریست...

من که هیچ نگفته بودم ، چرا شانه هایش می لرزید؟؟؟!!!

اشکانش مجال ماندن نداشت، چکیید بر وسعت صورتش...ابر چشمانم بارید...

گفتم بوی خدا میدهی...بوی یاس... دوباره گریست...گفتم قسم به آنکه طوافش کردی ،از این به بعد یا در مشهد رضایی،یا در مشهد معصومه ویا...

آرام گرفت،لبخندی زد و رفت...


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن دیدار من و تو شنبه 87 اردیبهشت 21  ساعت 1:0 عصر

بیا‍،بیا که پرازحرف تازه ام با تو

نفس قرار ندارد که من خوشم با تو

بیا،بیا یار لحظات ناب من بیا!! تا طلوع سپیده راهی نمانده است!!! 

تا رسیدن به پرچین خاطرات، تا گذر از کوچه باغ اشک وشوق، راهی نمانده است...

به ارتفاع دلتنگی ام بیا !!! بار دیگر پرواز‍، بار دیگراوج، بار دیگرکوچ تا سرزمین گل سرخ!!!

تو رنگین کمان دل منی!بتاب دوباره پس از باران چشمانم...

به ارتفاع دلتنگی ام بیا، ای عبور روشن حضور...

ای نگاه تو مرور دوباره خوبیها...ای صدای تو حضور دوباره من در وعده گاه!!!

قرار ما برجاست...قرار ما برجاست...مقدمت سبز، سبز به سبزی دلت...


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن شرح هجرا نی ها 4 (به یاد سعی هاجر) چهارشنبه 87 اردیبهشت 4  ساعت 6:18 عصر

راه توبه هرقدم که پویندخوش است 

 وصل تو به هر سبب که جویند خوش است    

 

هاجر یعنی ترس، هاجر یعنی امید،من هم در میان سرزمین عشق تو هاجرم

 

 

گام می نهم به امید رحمتت

بر میگردم نگران از غضبت

7 بار مشق امید و ترس...عاشقانه ...

1.مرا می بخشی یا نه؟

2.مرا می پذیری یا نه؟

3.آب رحمتت خاک گناهانم را می شوید یا نه؟

4.اسماعیل جان من در کنار خود چشمه عشق را مییابد یا نه؟

5.زم زم نامت روحم را سیراب می کند یا نه؟

6.امید وصالی هست یا نه؟

7.به نگاه مهربانت می رسم یا نه؟

و من 7بار این راه را می پیمایم و خود را به امید تو می رسانم!!!

زیرا تو خود گفتی :بر نفست رحمت نوشتی

این برترین مژده هاست!!!

صفا و مروه من تا جان هست ادامه خواهد داشت...

پایان این رفتن و آمدن آنجاست که بگویم:

خدایا آنچه را که گفتی بر خود حرام کنم، اکنون حلال می کنم ،چون این هم حکم توست...

قسم به لحظه تقصیر،کوتاهی مرا در عبادتت ببخش!!! 

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن شرح هجرانی ها 3 (سجده بر سجده گاه تو) چهارشنبه 87 اردیبهشت 4  ساعت 12:6 عصر

اینجا محل سجود توست،مسجد ذو قبلتین. اینجا یعنی به هر طرف رو کنم قبله من سوی توست 

اینجا یعنی(اینما تولو فثم وجه ا...) تو همه جا هستی،ای که جز تو هیچ نیست

مسجد فتح یعنی فتح دروازه های دل ما توسط لشکر محبت تو، تو فاتح سرزمین دل منی.

تسخیر کن این خاک را که تسخیر تو عین رسیدن به رهایی است.

کاش جای سلمان بودم که به سبب عشق تو بلندی یافت.

کاش روز مباهله ادب را از علی آموخته بودم.

چه نمازی می شد اگر من با تو در قبا بودم.

این شهر ، شهر توست. نفس در این شهر  غنیمت است.غنیمتی که وصف نتوان کرد...

اگر حال گریه یافتی ، بقیع هست، غصه نخور، آنقدر می گریی تا به ناله حیدر برسی!!!

و حسی زیبا اشکت را مرهم می شود

روزی کسی می آید

مردی از تبار طه

مردی با اسب نور از افقی روشن

و تو را تا مزار یاس می برد....


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن شرح هجرانی ها 2 (روز وصل مدینه) چهارشنبه 87 اردیبهشت 4  ساعت 11:7 صبح

سبزی گنبد تو سبزی جان من است، من از نظاره در تو عارف میشوم،دیده ام مزین به الماس اشک میشود و ترس از این همه شکوه ستون های بدنم را می لرزاند.همه شور من اکنون به شکوفه نشسته است!!!!

امروز بهترین روزهاست. من به وعده گاه آمده ام و تو حاضری!!

لحظه دیدار ما پر ز باران خواهد شد.دستان مهربانت را در دستانم می فشارم،

 ای  سروش آسمانی و از نو مسلمان می شوم!!

و تو ای دوست!

در این شهر غریب نیستی ... دلتنگی برای دنیا نمی کنی حتی برای همه آنهایی که با اشک تو را بدرقه کردند،تو در این شهر اسیری ‍‍

آری اسیر.

اسیر محبت محمد

صداقت صادق

حسن بیکران حسن

عاشق علم باقر

و سجود سجادی

این اسارت را تو خود انتخاب کرده ای واین اسارت تا به ابد بر تو باد که از رهایی برتر است. تو در مدینه اسیر کمند محمدی وحال که در بندعشق او اسیری آچنان اسیر بمان که هیچ چیز حکم آزادیت را صادر نکند حتی دنیا با همه زیباییهایش. 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   خدیجه کدخدایی  

عنوان متن شرح هجرانی ها 1 (فراق کعبه) چهارشنبه 87 اردیبهشت 4  ساعت 9:59 صبح

 

گنج عشق خود نهادی بر دل ویران ما          سایه دولت بر این کنج خراب انداختی

 

سلام،همسفرخوب من،سلام

صدای مرا میشناسی؟ غریبه نیستم باتو! از خود توام. من با تک تک نفسهای تو، بی قراریهای تو آشنایم

همگام تو بودم، همراه تو بودم، یادت هست؟

آنگاه که جامه تقوی پوشیدی، آنگاه که بال گشودی، وقتی که اوج گرفتی، من با تو بودم...

حال من خوب است اما تو باور مکن... ببین بغضی عزیز گلویم را میفشرد، گوش کن! صدای دلتنگی را از پشت پای شکسته قلمم می شنوی؟

اکنون که دور از او بوسه بر رخ مهتاب میزنی، حالت چگونه است؟

اکنون که دیگر هوای او نیست چگونه نفس تازه میکنی؟

نمازهایت هنوز روی پر ملائکه اقامه میشود؟

من که خوب میدانم قنوت که می گیری چشمانت به دنبال چه تصویری می دود؟

حال من خوب است، اما تو باور مکن...

به من بگو چرا پاهایم هنوز در شعاع طوافند؟ همسفر من!

هنوز نسیم کوی او را باد برایت می آورد یا نه؟

نگو که همدلم نیستی که دلم میشکند!!!!

بیا بیامن و تو باید به سرزمین سیاهپوشان بپیوندیم...

که ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم...

راستی دوست من... کعبه با من وتو چه کرد؟

تو بگو، تو که با تپشهای قلب من آشنایی تو بگو!؟

وقتی همه راهها به خدا میرسید ما از در فتح وارد شدیم.

تو بگو اینجا چه میکنیم!؟

میدانم جوابم را میدهی اگر الماس آب دیده ات بگذارد!!!!!!!!!!

 

 


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

وبلاگ حلقـــه
سلام
سفری دیگر
تو میروی به سلامت ....سلام ما برسانی..
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ