نویسنده مطالب زیر: خدیجه کدخدایی
شرح هجرانی ها 2 (روز وصل مدینه)
|
چهارشنبه 87 اردیبهشت 4 ساعت 11:7 صبح |
سبزی گنبد تو سبزی جان من است، من از نظاره در تو عارف میشوم،دیده ام مزین به الماس اشک میشود و ترس از این همه شکوه ستون های بدنم را می لرزاند.همه شور من اکنون به شکوفه نشسته است!!!!
امروز بهترین روزهاست. من به وعده گاه آمده ام و تو حاضری!!
لحظه دیدار ما پر ز باران خواهد شد.دستان مهربانت را در دستانم می فشارم،
ای سروش آسمانی و از نو مسلمان می شوم!!
و تو ای دوست!
در این شهر غریب نیستی ... دلتنگی برای دنیا نمی کنی حتی برای همه آنهایی که با اشک تو را بدرقه کردند،تو در این شهر اسیری
آری اسیر.
اسیر محبت محمد
صداقت صادق
حسن بیکران حسن
عاشق علم باقر
و سجود سجادی
این اسارت را تو خود انتخاب کرده ای واین اسارت تا به ابد بر تو باد که از رهایی برتر است. تو در مدینه اسیر کمند محمدی وحال که در بندعشق او اسیری آچنان اسیر بمان که هیچ چیز حکم آزادیت را صادر نکند حتی دنیا با همه زیباییهایش.
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|