نویسنده مطالب زیر: خدیجه کدخدایی
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود...
|
شنبه 87 خرداد 11 ساعت 8:19 عصر |
دیدمش،او را در آغوش کشیدم،او را بوئیدم،بوی کعبه می داد،هیچ نگفتم..
تنها نگاهش کردم... گریست...گریست...بی تابانه گریست...
من که هیچ نگفته بودم ، چرا شانه هایش می لرزید؟؟؟!!!
اشکانش مجال ماندن نداشت، چکیید بر وسعت صورتش...ابر چشمانم بارید...
گفتم بوی خدا میدهی...بوی یاس... دوباره گریست...گفتم قسم به آنکه طوافش کردی ،از این به بعد یا در مشهد رضایی،یا در مشهد معصومه ویا...
آرام گرفت،لبخندی زد و رفت...
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|