نویسنده مطالب زیر: مرضیه قیومی
اعتکاف سال 87
|
سه شنبه 87 مرداد 1 ساعت 8:19 عصر |
الحمدلله چندین ساله که خداوند سعادت شرکت در مراسم اعتکاف را به من عطا کرده و پارسال هم امام رضا(ع) نعمت را بر من تمام کرد و مراسم اعتکاف را در حرم مطهرش حضور داشتم. امسال هم خیلی دلم می خواست که دوباره اسمم تو قرعه کشی حرم دربیاد و بتونم شرکت کنم ولی قسمت نشد. به همین خاطر در مسجد محل ثبت نام کردم ولی وقتی می خواستم برم اعتکاف، حسّ خاصّی داشتم، حسّ جدایی، حسّ دوری، یه حسّی که تا حالا تجربه نکرده بودم و امیدوارم هیچکس تجربه نکنه،تا روز پنجشنبه را با این حال سپری کردم تا اینکه بهم خبر دادند پدربزرگم به رحمت خدا رفته، دیگه مفهوم اون حس را فهمیده بودم،(انّا لله و انّا الیه راجعون)،باورش سخت بود، میدونم مرگ حقّه و در یک قدمی ماست ولی افسوس من از اینه، که ای کاش بیشتر از فرصتها استفاده می کردم و از حضورشون بیشتر بهره می بردم. بیایید قدر لحظات با هم بودن عزیزانمان را بدانیم تا بعدها افسوس کمتری بخوریم. لطفا برای شادی روحشان و علوّ درجاتشان دعا کنید.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
کلویم سوتکی باشد به دست کودکی خردسال و بازیگوش و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را
|
|
نظرات شما ( ) |
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|