سلام به همه عزیزان
از اینکه با تاخیر حضورتان رسیدم عذر خواهی میکنم
اول کلام از زحمات و پیگیری حاج آقا واحدی و ایجاد به موقع این وبلاگ تشکر میکنم
قصد نویسندگی نداشتم و لی چون حاج آقا امر فرمودند اطاعت نمودم
بنده چون نویسنده نیستم حتما در پیام های خود اشتباهاتی نیز دارم امیدوارم مثل همیشه با بزرگواری خود مرا راهنمایی کنید
ابتدا نگران بودم که چی بنویسم ولی وفتی شروع کردم فهمیدم حرف برای گفتن زیاد دارم فرصت گفتن پیدا نشد :
یارب تو خواندی آمدیم
دل را ستاندی آمدیم
عشق و ولای کعبه را
بردل نشاندی آمدیم
از احساس های زیبای دانشجویان در مکه و مدینه
و یاخاطره لحظه های پاک و ساده بچه ها در هنگام خداحافظی مدینه و مکه
و یا اولین نگاه به مسجد النبی و گنبد سبز
و هزارن حرف دیگر......
حال و هوای مکه ومدینه معمولا تا چند وقت مرتب همراهمان است و وفتی از ستون بچه ها و جمع آنها دور شدیم بعد از مدتی با فاصله و سپس فراموش میشود راههایی وجود دارد که ممانعت از فراموشی شود که با هم مرور میکنیم
آخر چه شود میکده را باز کنند ؟
یک بار دگر عنایتی ساز کنند
پیمانه ما دوباره پر می گردد
مارا به محبتی سرافراز کنند
تا اینکه شکسته بالهای مجنون
تا محضر یار خویش پرواز کنند
هرکس که شده محرم رازش رفته
مارا چه شود که محرم راز کنند
با دست شکسته یا به دستی بسته
این بند ز پای دل ما باز کنند
آخر چه شود دوباره با یا زهرا (س)
همچون نفس مسیحا اعجاز کنند
الهی خوشا به حال انانکه بعد از لبیک همیشه محرم میمانند....
|